داستانِ کوتاهِ زیبا

ساخت وبلاگ

روباهی از شتری پرسید: عمق این رودخانه چقدر است؟
شتر جواب داد: تا زانو.
ولی وقتی روباه توی رودخانه پرید، آب از سرش هم گذشت.
روباه همانطور که در آب دست و پا می زد و غرق می شد، به شتر گفت: تو که گفتی تا زانو.
شتر جواب داد: بله، تا زانوی من، نه زانوی تو.


 هنگامی که در کاری از کسی مشورت می گیریم، باید شرایط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگیریم. لزوماً درکارها هر تجربه ای که دیگران دارند ممکن است برای ما مناسب نباشد ... 

بخند، وقتی میخندی ......
ما را در سایت بخند، وقتی میخندی ... دنبال می کنید

برچسب : داستان کوتاه زیبا,داستان کوتاه زیبا و تاثیرگذار,داستان کوتاه زیبا و جالب,داستان کوتاه زیبا و آموزنده,داستان کوتاه زیبا و عاشقانه,داستان کوتاه زیبا خدا,داستان کوتاه زیبا عاشقانه,داستان کوتاه زیبا به زبان انگلیسی,داستان کوتاه زیبا درباره خدا,داستان کوتاه زیبای انگلیسی, نویسنده : dmxhdid بازدید : 89 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 18:28